کتاب و فلسفه

کتاب و فلسفه

با این من مانده تا ابد ....
کتاب و فلسفه

کتاب و فلسفه

با این من مانده تا ابد ....

نظریه اخلاقی افلاطون ( روایت کاپلستون)

نظریه اخلاقی افلاطون ( روایت کاپلستون)
• خیر اعلی چیست ؟
اخلاق افلاطون مبتنی بر جستجوی سعادت و نیکبختی است . به این معنی که در جهت حصول بالاترین خیر انسان ، که داشتن آن سعادت و نیکبختی حقیقی را در بردارد ، هدایت شده است .

افلاطون می گوید که پیش از هر چیز زندگی خوب باید شامل تمام معرفت از نوع حقیقی تر یعنی معرفت دقیق و صحیح است .از طرف دیگر رازی که زندگی خوب را می سازد اندازه یا تناسب است : جایی که این نکته مورد غفلت باشد آمیزه صحیحی وجود ندارد ، بلکه آنچه وجود دارد چیز درهم بر هم است . بنابراین خیر اعتدال در رفتار است .

خیر اعلی یا سعادت انسان البته شامل معرفت خداست . صور (مُثُل ) « افکارِ» خدا هستند ، خدا از « صور » جداست و آنها را نظاره و تأمل می کند ، تفکر و تأمل خود انسان درباره ی « صور » که جزء مقوّم و مکمل سعادت اوست ، او را به خداشبیه می گرداند . به علاوه انسانی که عمل الهی را در جهان نشناسد و تصدیق نکند نمی تواند سعادتمند باشد . بنابراین نیکبختی و سعادت با شبیه شدن انسان به خداست تحقق می پذیرد  . از طرفی معتدل و خویشتن دار محبوب خداوند است ، زیرا مانند اوست .

به نظر می رسد که افلاطون به این اندیشه که فضیلت معرفت است و اینکه فضیلت آموختنی است همچنانکه به این اندیشه که هیچ کس دانسته و از روی اراده مرتکب بدی نمی شود ، وفادار مانده است . وقتی که آدمی آنچه را در واقع شرّ و بدی است انتخاب می کند ، آن را به اعتبار اینکه خیر است انتخاب می کند : وی به چیزی متمایل است که تصور می کند خیر است ، لیکن چیزی است که در واقع شرّ است .

نظرات 1 + ارسال نظر
زینب خانی پنج‌شنبه 6 آبان 1389 ساعت 22:31

1- آریستوکراسی (Aristocratie)
در اصل واژه آریستوکراسی، آن قشر بالایی در پایان جامعه کمون اولیه را معین می کرد که صاحب درآمد و ثروت شده یا از اعقاب سران قبیله و فرماندهان و سایر صاحبان نفوذ بودند. لذا آریستوکراسی یا اشرافیت در دوران جوامع دودمانی ـ پدر شاهی پدید می شود. در جامعه برده داری واژه آریستوکراسی مخصوص ثروتمندترین خانواده های برده دار و صاحب اراضی وسیع بود. در جامعه فئودالی آریستوکرات به اشراف صاحب زمین های فراوان و درباریان متنفذ، اعیان و صاحبان مقامات عالی در دستگاه دولتی می گفتند که همه این امتیازات نیز ارثی بود.
2-دموکراسی
دموکراسی از واژه یونانی دموس ( یعنی خلق ، مردم) و کراتوس ( یعنی حاکمیت، قدرت) مشتق است. دموکراسی یکی از انواع حاکمیت بوده و وجه مشخص آن اعلام رسمی اصل تبعیت اقلیت از اکثریت و به رسمیت شناختن آزادی و حقوق مساوی افراد و شهروندان است
3-الیگارشی
: «رژیم حکومتی که به وسیله چند نفر معدود اداره می شود و تمامی قدرت حکومت متمرکز در تعداد قلیلی از افراد باشد.» و یا: الیگارشی یا گروه سالاری [ازOligarchia در زبان یونانی به «حکومت گروه اندک»] فرمانروایی گروهی اندک شمار بر دولت بدون نظارت اکثریت. معمولاً این عنوان را برای اقلیت حاکمی به کار می برند که قدرت دولت را در راه سود خود به کار می برد و اکثریت ناراضی را سرکوب می کند.
4-تیموکراسی
حکومت تیومکراسی حکومت متفاخران است، حکومتی مانند اسپارت . این نوع حکومت معمولا در اثر زراندوزی طبقه حاکم تبدیل به حکومت الیگارشی می شود که حکومت توانگران و ثروتمندان است. در این حکومت پول معیار همه چیز است. سرانجام این نوع حکومت هم افزایش زراندوزی در جامعه و به تبع آن ایجاد جامعه ای دو قطبی و ایجاد شکاف های عظیم اجتماعی است که سر انجام آن انقلابی است که به دموکراسی می انجامد.
5-دیکتاتوری
در مفهوم سیاسی و بنا بر تعریف و ضوابط نوین جوامع انسانی دیکتاتوری را به رژیمی نسبت می دهند که تمامی قدرت در دست یک نفر یا یک گروه و یا یک حزب متمرکز بوده و سرشتهای پنجگانه زیر را دارا باشد:
سرشت نخست رژیمهای دیکتاتوری، عدم نظارت دموکراتیک شهروندان و نهادهای اجتماعی و سیاسی بر قدرت یعنی عدم انتخابات آزاد است، که نتیجه‌های آن در جامعه عبارتند از: اختناق، زندان، شکنجه و اعدام مخالفین و اقلیت‌ها. دیگر سرشت یک رژیم دیکتاتوری قدرت مطلقه است که بوسیله عدم رعایت حکومت قانون یعنی تجاوز به قانون اساسی و برقراری قوانین اضطراری اعمال می شود. سرشت سوم رژیم دیکتاتوری عدم رعایت جدایی قوای سه‌گانه (قانونگذاری، قضائی و اجرایی) می باشد. سرشت چهارم زیرپاگذاشتن منشور جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن است. سرشت پنجم یک رژیم دیکتاتوری عدم رعایت آزادی مطبوعات و آزادی بیان می باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد