آموزههای «اُشو»
در سال 1931 میلادی در شهر پونای هند کودکی به نام «باگوان شری راجنیش» متولد شد که بعدها به نام «اُشو» سر آغاز برخی ادعاهای عرفانی کاذب در جهان گردید. به ویژه زمانی که در سن 21 سالگی ادعای روشنضمیری خویش را مطرح نمود و معتقد شد به حالتی ایصال گردیده است که هیچ کس حتی خود او قادر به درک آن نیست!
البته حالتی که کاملاً مادی و منطبق با طبیعت است. ادعای عرفانی او در روشنضمیری کمتر بحثی از ارتباط با خدا، واسطهای چون ملایکه و وحی را در بر ندارد و عاری از هر گونه دلیل و برهان و معجزهای میباشد.
با این همه، ویژگی آثار اشو به لحاظ کمیت قابل اهمیت است. اشو یک نویسنده نیست، او هیچ کتابی ننوشته است. اما بیش از 7000 ساعت سخنرانی از او موجود است که از این تعداد فراوان تاکنون حدود 700 کتاب به 30 زبان در جهان منتشر گردیده؛ از جمله: بلوغ، راز بزرگ، راز شهامت و خلاقیت، آواز سکوت، ملکوت، آفتاب در سایه، شورشی... که بیش از 100 کتاب آن به فارسی ترجمه و بارها تجدید چاپ شده است!
سرانجام در سال 1990 کالبد خویش را ترک میگوید. پیروان اشو درباره مرگ او معتقدند کالبد اشو او را ترک گفت... «اشو هرگز نه به دنیا آمد و نه مرد. فقط از 11 دسامبر 1931 تا 19 ژانویه 1990 به زیارت سیاره زمین آمد.»!1
ادعاهای اشو:
اشو ادعاهای عجیبی را مطرح میکند که ابتدا خواننده را به شخصیت متکبر و
مغرور وی رهنمون میکند و سپس با عمق محتوای بسیار مبهم و غیر قابل درک او
مواجه مینماید. ادعاهایی که شاید در دنیا از طرف کسی بیان نشده است، چه
رسد به این که به آنها جامه عمل بپوشد!
برخی از ادعاهای اشو به قرار زیر است:
1. اشو روشنضمیر شده و به مرحله شکوفایی رسیده است.2
2. اشو در کنار بودا و عیسی و موسی قرار دارد و راه او، همان راه کریشنا، مسیح، موسی و زردشت است و مانند پیامبران میباشد و عصاره تمام ادیان را هدیه میدهد.3
3. بدون اشو تمام دنیا در زیانند و غیر از اشو هیچ کس نمیتواند؛ چرا که پیام او کاملاً جدید است؛ «من پیامی کاملاً جدید برای دنیا دارم؛ بنابراین سوءتفاهم امری حتمی است. ولی خوب به یاد بسپارید که هر کس که صدایش را بر علیه من بلند میکند باید آن را با سند و منطق حمایت کند و آماده باشد تا قطعه قطعه شود!»4
4. هر که با اشو باشد برکت مییابد و فانی میگردد و شاخص میشود.5
5. اشو بدون ایدئولوژی، ملت و دین و مکتب کلامی و فلسفی است.6
6. اشو برای تمام بشریت کیمیاگر و حقیقت است.7
ویژگی مریدان اشو
از آنجا که اشو در پی جذب طرفداران زیادی است، برای مریدان خویش چندین
ویژگی بر میشمارد که جدایی از دین و مذهب مهمترین آنهاست؛ «سالکان من به
هیچ نژادی وابسته نیستند؛ به هیچ کشوری تعلق ندارند و به هیچ مذهبی وابسته
نیستند. فلسفه سلوک شاگردان من در واقع همین است.» 8
از سوی دیگر شاگردان وی باید تسلیم محض و سر سپرده مرشد خویش باشند و هر آنچه او میگوید را بپذیرند.9
دیدگاههای اشو
در اینجا به صورت اختصار برخی دیدگاههای اشو را به نظاره مینشینیم؛ و در ابتدا این نکته را یادآور میشویم که این خزعبلات به نام دیدگاهها، چنان سخیف و به دور از مبانی الهی و انسانی و عقلی هستند که بیشک از نظر گذراندن آنها برای فرهیختگانی چون اساتید معارف، و بلکه هر خوانندة سلیمالنفسی، محتاج هیچ نقد و بررسی ویژهای نیست. این دیدگاهها آشکارا مخاطب را با آموزههای پست، چندشآور و ذلتبخش یکی دیگر از مدعیان بزرگ معنویتهای نوپدید، آشنا میکند:
1. عشق
مهمترین اصلی که اشو به شدت بر آن تأکید دارد «عشق» است. در واقع عصاره تمام زحمات اشو آموزش عشق و عشقورزی است.10
در اندیشه او، عشق برتر از هر چیز است، عشق کلام غایی است، هیچ چیز فرودتر و
فراتر از آن وجود ندارد؛ «اگر از من میپرسید، من به شما میگویم، خدا را
فراموش کنید، حقیقت را فراموش کنید. تنها به دنبال عشق باشید. باقی چیزها
خود به خود به دنبال آن میآید؛ بدون عشق هرگز به هیچ چیز نخواهید رسید،
...عشق کلام غایی است، هیچ چیز فراتر و فرودتر از آن وجود ندارد. عشق نماز،
مراقبه، دعا، پرستش و عبادت، توبه، یوگا و تانترا است؛ عشق ذکر خفی است.
همه اینها در عشق خلاصه شدهاند.»!11
عشق از نظر اشو برای رشد معنوی لازم و واجب است12و راهی است به سوی وجود مطلق13و سرانجام اینکه عشق موجب آرامش درونی انسان است.14
اما همین عشق معنوی و آسمانی اشو دارای مبداء و منشاء کاملاً مادی و زمینی
است. چرا که از نظر او، ریشة عشق فقط میان دو انسان تحقق مییابد!15
اگر موضوع عشق را از دیدگاه اشو بیشتر بسط دهیم، از سکس و شهوت و مسائل
جنسی سر درمیآورد! شهوت دارای همان انرژی عشق است. یعنی نیرویی که در عشق
وجود دارد، در شهوت نیز همان وجود دارد.16 اشو از این مرحله هم بالاتر
میرود و معتقد است عشق از آمیزش جنسی به وجود میآید و منشأ عشق را آن عمل
برمیشمرد. عباراتی همچون: «عشق از آمیزش جنسی زاییده میشود.»17به وفور
در بیانات اشو دیده میشود!
اشو معتقد است که فقط از طریق انرژی جنسی به انرژی عشق میرسیم و این انرژی
جنسی است که به عشق تبدیل میشود و هر کس قصد و تمایل به انرژی عشق را
دارد و طالب عشق است، چارهای جز این ندارد که آن را با آمیزش جنسی آغاز
کند!18
هنگام آمیزش، انسان به معبد خدا نزدیک میشود!: «وقتی در هنگام آمیزش جنسی،
دو عاشق و معشوق به هم نزدیک میشوند، آنان در واقع به معبد خدا نزدیک
میشوند. این الوهیتی است که در نزدیک شدن آن دو عمل میکند. این نیروی
خلاقه الهی است که در کار است.»19
در همین راستا اشو با ازدواج به شدت مخالف است؛ چون مانع به ثمر رسیدن
کامل عشق است: «من سراپا طرفدار عشقم، چون عشق شکست میخورد. من از ازدواج
دل خوشی ندارم. در شهر عرفانی اشو هیچ جایی برای ازدواج وجود ندارد»!20
تمام این موارد در حالی است که اشو از دو معشوقه خود سخنان زیادی نقل کرده
است.21 لازمه این سخن آن است که داشتن روابط جنسی در غیر ازدواج نه تنها
هیچ اثر منفی ندارد بلکه اشو در عمل آن را نیز ترویج میکند.
2. خدا
بیانات اشو در بارة خدا بسیار مختلف و متفاوت است. گاهی خدا را همان «کل»
یا «هستی مطلق» میداند. در عبارات فراوانی تأکید دارد که خدا شخص نیست. در
جایی بر تجربی بودن خدا تصریح میکند و در جایی دیدگاههایش خدایی ناقص،
پر از عیب و ابهام و رمزآلود را به مخاطب معرفی میکند؛ که به برخی از آنها
اشاره میشود:
خدا همان هستی مطلق است!
اشو در عبارات متعددی معتقد و مدعی است که خدا چیزی جز همان «کل» یا هستی
مطلق نیست.22 اشو خدا را فقط بهانهای میداند که احساسات ما نسبت به کل
ابراز شود. چرا که در واقع کل، الهی است و هنگامی که ما لبریز احساس الوهی
شویم با کل هستی یکی میشویم.23
انسان فقط میتواند با کل که همان خدا هست، موفق باشد نه بر ضد آن24و
خداوند همان براهمن است. براهمن همان هستی کل است که به نظر اشو از طریق
چاکرای ششم شناخته میشود.25
نتیجه این سخنان این است که از نظر اشو انسان همان خداست و خداوند همان
انسان است! چرا که انسان و خدا در واقع یک چیز بیشتر نیستند26و انسان بخشی
از هستی الهی است و بنابراین هرگز از خدا جدا نیست و در واقع او با خداوند
یگانه است!27
از نظر اشو ما نه جسم هستیم و نه ذهن، ما سراسر آگاهی هستیم و این آگاهی مطلق یعنی خدا.28
طبق نظر اشو بدن انسانها و ذهنها از یکدیگر جداست اما هستی انسانها یکی
است و با شناخت یک نفر میتوان کل هستی را که همان خداست، شناخت.29
سرانجام اینکه اشو معتقد است خداوند در جایی درختی سبز است، در جایی دیگر
ستارهای درخشان و در جایی دیگر فاخته و در جایی یک گل و در جایی یک کودک و
در جایی دیگر یک رودخانه است.30
عشق بالاتر از خداست!
با توجه به اهمیت فوقالعادهای که اشو برای عشق قائل است، هیچ چیز را
بالاتر از آن نمیداند؛ حتی خدا و دین را! او معتقد است تنها یک دین وجود
دارد و آن دین عشق و تنها یک خدا وجود دارد و آن خدای عشق و جشن و شکر سرور
است.31
سکس را حل کن!
اشو که ریشه تمام مشکلات و حوادث را سکس و غریزه جنسی میداند، در باره
وصال به خدا نیز سکس را مهمترین توصیه خود قرار میدهد و با صراحت تمام
میآورد که تا مسأله سکس حل نشود انسان به خدا نمیرسد و جستجوی خداوند
بدون سکس امکانپذیر نیست!
«آزموده من این است: هر روز به انسانها بر میخورم، و آنها میآیند و
میگویند که در پی خداوند هستند. هر چه بیشتر آنها را میسنجم، بیشتر در
مییابم که مشکل آنها سکس است. اما اگر به آنها بگویم که دشواری آنها به
مسائل جنسی باز میگردد، به ایشان بر میخورد و باد شخصیتشان خالی میشود.
اما، راستی این است که سکس مسأله اصلی است و تا زمانی که آن مسأله حل
نشود، جستجوی خداوند امکانناپذیر است ...بنابر این من سکس را مسأله اصلی
میشمارم.»!32
پینوشتها:
٭. مدرس دانشگاه صنعتی اصفهان.
1. اشو، الماسهای اشو، ص 411.
2. همان، راز بزرگ، ص 58؛ بلوغ، ص 17.
3. همان، آه، این...، ص 28؛ و آنگاه نبودم، ص 114؛ راز بزرگ، ص 62.
4. همان، مزهای از ملکوت، ص 4 و 10؛ گلهای جاودانگی، ص 147.
5. همان، راز بزرگ، ص169؛ خلاقیت، ص 8.
6. همان، الماسهای اشو، ص 339.
7. همان، یک فنجان چای، ص 23؛ شکوه آزادی، ص 159؛ راز بزرگ، ص 106.
8. همان، آه، این...، ص 101.
9. همان، مراقبه هنر وجد و سرور، ص 72.
10. همان، عشق، پرندهای آزاد و رها، ص12.
11. همان، راز بزرگ، ص 10 و 134.
12. همان، ص 123.
13. همان، شهامت، ص 104.
14. همان، از سکس تا فرا آگاهی، ص 93.
15. همان، آینده طلایی، ص 97.
16. همان، آفتاب در سایه، ص 86.
17. همان، ص 193؛ الماسهای اشو، ص 316.
18. همان، از سکس تا فرا آگاهی، 21 تا 23.
19. همان، ص 30 و 31؛ بلوغ، ص 119.
20. همان، آینده طلایی، ص 97.
21. همان، اینک برکهای کهن، ص 350.
22. همان، یک فنجان چای، ص 15 و 346 و 347؛ ضربان قلب حقیقت مطلق، ص25 و 75.
23. همان، راز بزرگ، ص 251.
24. همان، خلاقیت، ص 60.
25. همان، تعلیمات تانترا، ص 150.
26. همان، راز بزرگ، ص 147.
27. همان، عشق، رقص زندگی، ص 130.
28. همان، مراقبه، شور سرمستی، ص 195.
29. همان، مزهای از ملکوت، ص 73.
30. همان، و آنگاه نبودم، ص 92.
31. همان، اینک برکهای کهن، ص 37.
32. همان، مراقبه ، هنر وجد و سرور، ص 83.
نشریه معارف // 90 سید روحالله موسویزاده٭
لینک های مرتبط :
در نیابد حال پخته (اشو) هیچ خام(تو)
پس سخن کوتاه باید والسلام
سلام
تمام مطالب ونظریات شما درباره اوشو چرندیاتی بیش نیست
جمع کنید خودتونا با این سایت مسخره تون
سلام
مگرشماازعشق چه می دانید؟؟؟!!!
مولاعلی علیه السلام فرمود:علمی که تورانسازد،علم نیست عین جهالت است
باجمع کردن این اطلاعات به هیچ جایی نخواهیدرسید.
شماسخنان این بزرگ مردان خداراباذهنی می خواهیدهلاجی کنیدکه سرشارازکینه وتعصب ونخوت ومنیت است وهیچ بویی ازخدانبرده است،به همان خداقسم این خدایی که شمامی پرستید،خدایی است که شماآفریده ایدنه آن خدایی که شماراآفریده است،اهل طریقت بدون فکرکردن ،این عارفان رادرک می کنند،خدایش رحمت کند
والسّلام
از قضاوتتان خیلی ممنون !
مقاله ای را با منبع روی وبلاگ گذاشته ام
اگر جایی بنظرتان اشتباه است نقد کنید و بگویید به این دلیل اشتباه است
نقد این نیست که به دور از ادب هر چه به خواهیم به زبان بیاوریم و به نویسنده نسبت بدهیم .
مولای متقیان حضرت علی علیه السلام چه زیبا فرمودند که انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال. ببین حرف چیست نه گوینده آن چه کسی است
شما جدا از اینکه من متعصب ، کینه ای و کسی هستم که بویی از خدا نبرده ام لطفا مطلب نوشته شده را نقد کنید و اشتباه ان را نشان دهید .
اما نسبت به جمله آخرتان که اهل طریقت بدون فکر کردن ...
همین کلام نورانی از پیامبر (ص) کافی است که فرمودند: «یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است.»
سلام
وب عالی دارید..
واقعا برام جای تعجب ک چطور افراد بدون ذره ای فکر کردن درباره نوشته ها و سخنان اشو اینطور سخن میگن!!
شیخ ریا ی هرزه گو طعنه به کفر ما مزن
تا که نسازمت عیان بر که نماز میکنی .....
هیچکس به سگ مرده لگد نمیزنه شما اگر احساس خطر نمیکردید راجع به این عارف فرزانه انقدر بدگویی نمیکردید البته که حقیقت خط نمیخوره وبا مخالفت بیشتر هویدا میشه....
من فقط میتونم از ایشون تشکر کنم. اوشو دمت گرم و مطمعنا روحت شاده. به مردم درست زندگی کردن رو یاد دادی. پیشنهاد میکنم کتابهای این مرد بزرگ رو مطالعه کنید.
بله تفکر خوبه ولی باید در لحظه باشد درحال باشد. فکر مال قدیماست که کسی درگیر ذهن نبود بیماری نبود. ذهن الوده نبود نه الان که ذهن درگیر یه مشت اشغال شده. این چیزی که شما الان بهش میگی فکر. فکر کردن عقلانی نیست فقط درگیری ذهنیه. میخوای امتحان کنی برو یه گوشه تنها بدون هیچ صدایی بنشین و افکارت رو بنویس بعد خودت بخونش. درمورد خداهم. خدا در همه جا هست در وجود انسان در درختان درهرچیزی که میبینیش و اون خدایی که اشو فرموده پر از نقصه همون خدایی هستش که ما واسه خودمون ساختیم به عبارتی دیگه برای ما ساخته شده. من واقعا تشکر میکنم از اون عزیزانی که صحبت های اشو رو چاب کردن و به اشتراک گذاشتن
روحت شاد
سخن اشو یا هر پیامبر یا پیشوای دیگری را کسانی درک میکنن که عمیقا وارده سکوت شده وتن های تنبل خود را به مراقبه سپرده وخود به حقیقت درون رسیده باشن والا اگر قرار بر ایراد گرفتن باشه شما هرکس رو اسم می برید من ایراداتش و براتون با سند ثابت کنم پس به درون خود سفر کنید که اولین وآخرین راه همینه
من از امثال اشو تعجب نمیکنم از اینایی که ای اقا رو عارف میدونن و این نظرا رو گذاشتن تعجب میکنم
دیگه یه چیزایی مثل روزروشنه...
واقعا ناراحت کننده س...
ممنون از مطلبتون..
من نمیدونم چراعادت کردیم ازهرکسی ک حرفای پوچ میزنه صرفا بخاطر ضددین بودن حرفاش ازش طرفداری کنیم شاید بخاطر فسادشدیدحوزه وروحانیت بی عمل وشیطان ونفس ضددین خودمون باشه ازاین اقای اشوهم هزارمدل دیگه بوده ک فقط هدفشون پاسخ ب شهوت شهرت وجمع انسان های طرفداربوده وهست
خجالت بکشید از اینهمه قضاوت نابجا و مزخرفات.اگر کج فهمی دنبال درمان برو.وا تاسفا
من چهار کتاب رو مطالعه کردم از اشو و میخوام پنجمی رو شروع کنم تا حالا اینقدر از چیزی آرامش نگرفته بودم
خخخخخخ واقعا ترسو ها چقد میترسن از نابودی نفس و منیتشون بیایید همه مثل اشو باشیم تا دنیا به بهشت تبدیل بشه نه چرندیات ذهن ادمارو. باور کنیمبلکه از ته دل سخن بگویم در عشق اشو دوگانگی وجود نداره اشو یکی شد با خدا مثل همه ی عارفان و با همه یکیه اما باید ما هم درک کنیم خیلی سادست اگه ذهن بذآره
به نظر لازم میرسد تا در منابع انگلیسی و فرانسه و نیز سایر منابع خارجی هم در ورد ایشون و دستیارشون خانوم شیلا تحقیق کنید و عکس های مرتبط با ایشون روئ هم بررسی کنید شاید بعضی از موافقان و مخالفان و نه همه مخالفان و موافقان به یک نظر واحدی برسن.
گفته های اقای اشو کاملا متفاوت با چیزی است که عنوان می کنید.همیشه هستند کسانی که عرفا را تکفیر می کنند چون از درک حرفهای ایشان عاجزند.
سوره 8 : الانفال
بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانی اند که نمی اندیشند .
سلام
عزیزان!
وقتی یه فردی میاد اسم خودش رو عارف میذاره؛ عیبی نداره اگر از برداشتن منیت ها و ... حرف بزنه ولی وقتی میخواد تمام اندیشه های خودش رو به عنوان راهکار عملی برای نسل بشریت ارائه کنه باید دید آیا اصلا صلاحیتش رو داره یا نه ؟ خودش هم داره از روی منیت عمل می کنه و اسما از ترک منیت حرف می زنه!!
رفقا با چشم باز نگاه کنید
این آقا اسمش رو عارف گذاشتید ولی عارف به چی؟ عارف به خدا؟ خدایی که تعریفش تو ذهن اون مجموعه دنیا و مادیات با همه؟
با بقیه عارف ها قابل مقایسه نیست
چون تعریف خداش عین بی خداییه ؛ و داره از عدم منیت حرف میزنه ولی از اون ور کلی راهکار برای زندگی ارائه می کنه از پیش خودش
از دور ریختن عبادت های سنتی حرف می زنه (که بعضی جاها اگر طبق خرافات باشه اون عبادت حرفش خوبه ) ولی خودش میاد شیوه عبادت دقیق و از پیش تعیین شده از جانب خودش ارائه می کنه
این بشر مجموعه ی بزرگی از تناقض هاست ؛ با طناب این نرید تو چاه...
بزرگتریت ترسی که باید بترسی خود ترس است. دست خالی امدی دست خالی میروی . ریسک کن . اسو
اعتلقهثعغاغقف
نظرات و نقدهای این سایت ، آدمو به خنده میندازه...یاد معلم دینی در دوران راهنمایی افتادم. کوچیک و پایین