کتاب و فلسفه

کتاب و فلسفه

با این من مانده تا ابد ....
کتاب و فلسفه

کتاب و فلسفه

با این من مانده تا ابد ....

تبدیل فایل های word به power point

اگر از کاربران Microsoft word 2007 هستید از این روش برای تبدیل فایل های word به power point  استفاده کنید.

 


  • -word option را از منوی pffice بالای صفحه انتخاب کنید.
  • سپس customize را انتخاب کنید.
  • گزینه commands not in the ribbon را از منوی choose commands from انتخاب کنید.
  • اکنون بر روی send to Microsoft power point رفته و بر روی add کلیک کنید.
  • Ok را بزنید.
  • نوار send to Microsoft power point در نوار quick access مشاهده می‌شود.
  • از این پس می‌توانید فایل ورد مورد نظرتان را فراخوانی کرده و با کلیک بر روی آن فایل را به طور مستقیم به ورد تبدیل کنید.
  • ولی اگر از کاربران Microsoft word 2010 هستید از این روش استفاده کنید.
  • Optionرا از منوی file انتخاب کنید.
  • Quick access toolbar را انتخاب کنید.
  • گزینه commands not in the ribbon را از منوی choos command from انتخاب کنید.
  • بر روی send to Microsoft power point رفته و add را بزنید.
  • از این پس quick access در گزینه send to Microsoft power point مشاهده می‌شود.
  • پس از فراخوانی فایل وردتان و کلیک بر روی آن می‌توانید مستقیما آن را به power point تبدیل کنید.

 منبع : 

http://pcnote.blogsky.com



      مطالب مرتبط  : 

نظرات 1 + ارسال نظر
فرشته عبدالهی جمعه 19 اردیبهشت 1393 ساعت 15:45

یاری از محققان و پژوهشگران معتقدند که پیش از ورود فلسفه یونان به حوزه اسلامی، این حوزه دارای توجهات و تأملات عقلی و سرچشمه‌های عقلانی منبعث از آیات کریمه قرآن و روایات بوده و تأملات و پرسش‌ و پاسخ‌های عقلی درباره مباحث بنیادین فلسفه با رنگ و بوی کاملاً اسلامی در آن وجود داشته و از همین روی می‌توان از تعبیر دقیق «فلسفه اسلامی» استفاده کرد.

خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در آستانه اول شهریورماه، سالروز بزرگداشت ابوعلی‌سینا، فیلسوف پرآوازه مشرق‌زمین، موضوع امکان یا امتناع «فلسفه اسلامی» و پاسخ به برخی از تردیدهای ایجاد شده درباره این موضوع را با حجت‌الاسلام والمسلمین محسن غرویان، عضو هیئت علمی جامعة‌المصطفی(ص) و استاد حوزه علمیه قم به گفت‌وگو نشسته است.

حجت‌الاسلام غرویان گفت: کسانی که مخالف تعبیر «فلسفه اسلامی» هستند، یا برآنند که اسلام فلسفه ندارد و یا باید بگویند که اسلام دارای فلسفه خاص خود است، اما فلسفه ملاصدرا و شیخ اشراق و ابن‌سینا و فارابی و خواجه دال بر فلسفه اسلامی نیست. در این حالت باید به دسته نخست گفت که اگر اسلام فلسفه ندارد، چگونه مباحثی چون تفکر عقلانی در باره نفس انسانی، مبدأ و معاد، هستی و سایر معقولات در آن مطرح شده و به دسته دوم نیز باید گفت که اگر فلسفه این صاحبان مکاتب فلسفی ناب اسلامی، را فلسفه ندانیم، چه کسی را به عنوان فیلسوف می‌خواهیم جایگزین این بزرگان تاریخ فلسفه کنیم. لذا اساسا این دست مباحث فایده علمی و عملی چندانی ندارد.

وی ادامه داد: بزرگانی چون ابن‌سینا و ملاصدرا در چارچوب مباحث فلسفه فعالیت گسترده‌ای داشتند و ما از دستاوردهای عقلی آنها به عنوان فلسفه اسلامی یاد می‌کنیم، حال و ممکن است کس دیگری نام آن را فلسفه مسلمانان و یا هر اسم دیگری بگذارد. بعلاوه مسلمانان وظیفه دارند مباحث فکری و علمی را صرفنظر از خاستگاه آنها دریافت کنند و به نقد و بررسی آنها بپردازند. بنابراین به فرض آن که کسانی چون ارسطو و سقراط نیز قبل از اسلام مباحثی در رابطه با کیفیت مبدأ و معاد و دیگر مباحث فلسفی عنوان کرده باشند، در هر صورت مطرح کردن نام این بزرگان دال بر یونانی بودن این علم نیست. ما مسلمانان بنابر استشهاداتی چون «خذ الحکمه و لو من اهل الضلال» و «اطلبوا العلم ولو بالصین» توصیه شده‌‎ایم تا علم و حکمت را از هر گروه و هر مکانی کسب کنیم. اگر کسی نقدی بر مسائل عقلانی بزرگان فلسفی اسلام و جهان داشته باشد، بحثی جدا و کاملا علمی است، اما صرف تامل در این باب که خاستگاه این علوم در کجاست؟ بحثی بیهوده است.

عضو هیئت علمی جامعة‌المصطفی(ص) تصریح کرد: امروز برخی مباحثی مطرح می‌شود فلسفه را منسوب به یونان دانسته و تعالیم اسلام را با این گونه مسائل بیگانه می‌دانند، در حالی که ما عقیده داریم این فلسفه از جانب خدا آمده است، چراکه خداوند به بشر توانایی تفکر عطا کرده و طبیعتا مشاهیر فلسفه ما نیز از این قاعده مستثنی نبوده‌اند و با استفاده از قدرت خدادادی با تعقل در محیط پیرامون و مسائل مرتبط با آن، چارچوب عقلی معینی را تعریف کرده‌اند. اگر اساسا بنا را بر حرف کسانی بگذاریم که مطرح می‌کنند فلسفه اسلامی ما محصولی وارداتی از یونان است، مجددا این پرسش مطرح می‌شود که فلسفه یونان از کجا آمده است؟ و در پایان به این نکته خواهیم رسید که فلسفه زائیده عقل جامعه بشری است و عقل انسانی نیز مخلوقی ازمخلوقات خداوند و این دور باید در یک مکان بنا به قواعد منطقی پایان پذیرد.

وی ادامه داد: حتی پیامبران الهی نیز به نوعی از فیلسوفان زمان خود بوده‌اند، چون با پرداختن به مباحثی عقلی و فکری و بحث کردن در مورد جوهر و عرض، مبانی فلسفی نوینی را در اذهان جامعه خود وارد کرده‌اند. اساسا باید دانست که مباحثی همانند معاد جسمانی و روحانی، مبدأ و معاد و... همگی از جنس مباحث فلسفی هستند و از همین روی تمام پیامبران با به چالش کشیدن مبانی عقلانی و اعتقادی زمانه خود، سعی در ایجاد جامعه توحیدی با استعانت از این قسم مباحث فلسفی کرده‌اند و آنها نیز به نوعی جزء فیلسوفان جامعه و زمانه خویش بوده‌اند.

انتهای پیام/









































































































حجت‌الاسلام غرویان گفت: کسانی که مخالف تعبیر «فلسفه اسلامی» هستند، یا برآنند که اسلام فلسفه ندارد و یا باید بگویند که اسلام دارای فلسفه خاص خود است، اما فلسفه ملاصدرا و شیخ اشراق و ابن‌سینا و فارابی و خواجه دال بر فلسفه اسلامی نیست. در این حالت باید به دسته نخست گفت که اگر اسلام فلسفه ندارد، چگونه مباحثی چون تفکر عقلانی در باره نفس انسانی، مبدأ و معاد، هستی و سایر معقولات در آن مطرح شده و به دسته دوم نیز باید گفت که اگر فلسفه این صاحبان مکاتب فلسفی ناب اسلامی، را فلسفه ندانیم، چه کسی را به عنوان فیلسوف می‌خواهیم جایگزین این بزرگان تاریخ فلسفه کنیم. لذا اساسا این دست مباحث فایده علمی و عملی چندانی ندارد.

وی ادامه داد: بزرگانی چون ابن‌سینا و ملاصدرا در چارچوب مباحث فلسفه فعالیت گسترده‌ای داشتند و ما از دستاوردهای عقلی آنها به عنوان فلسفه اسلامی یاد می‌کنیم، حال و ممکن است کس دیگری نام آن را فلسفه مسلمانان و یا هر اسم دیگری بگذارد. بعلاوه مسلمانان وظیفه دارند مباحث فکری و علمی را صرفنظر از خاستگاه آنها دریافت کنند و به نقد و بررسی آنها بپردازند. بنابراین به فرض آن که کسانی چون ارسطو و سقراط نیز قبل از اسلام مباحثی در رابطه با کیفیت مبدأ و معاد و دیگر مباحث فلسفی عنوان کرده باشند، در هر صورت مطرح کردن نام این بزرگان دال بر یونانی بودن این علم نیست. ما مسلمانان بنابر استشهاداتی چون «خذ الحکمه و لو من اهل الضلال» و «اطلبوا العلم ولو بالصین» توصیه شده‌‎ایم تا علم و حکمت را از هر گروه و هر مکانی کسب کنیم. اگر کسی نقدی بر مسائل عقلانی بزرگان فلسفی اسلام و جهان داشته باشد، بحثی جدا و کاملا علمی است، اما صرف تامل در این باب که خاستگاه این علوم در کجاست؟ بحثی بیهوده است.

عضو هیئت علمی جامعة‌المصطفی(ص) تصریح کرد: امروز برخی مباحثی مطرح می‌شود فلسفه را منسوب به یونان دانسته و تعالیم اسلام را با این گونه مسائل بیگانه می‌دانند، در حالی که ما عقیده داریم این فلسفه از جانب خدا آمده است، چراکه خداوند به بشر توانایی تفکر عطا کرده و طبیعتا مشاهیر فلسفه ما نیز از این قاعده مستثنی نبوده‌اند و با استفاده از قدرت خدادادی با تعقل در محیط پیرامون و مسائل مرتبط با آن، چارچوب عقلی معینی را تعریف کرده‌اند. اگر اساسا بنا را بر حرف کسانی بگذاریم که مطرح می‌کنند فلسفه اسلامی ما محصولی وارداتی از یونان است، مجددا این پرسش مطرح می‌شود که فلسفه یونان از کجا آمده است؟ و در پایان به این نکته خواهیم رسید که فلسفه زائیده عقل جامعه بشری است و عقل انسانی نیز مخلوقی ازمخلوقات خداوند و این دور باید در یک مکان بنا به قواعد منطقی پایان پذیرد.

وی ادامه داد: حتی پیامبران الهی نیز به نوعی از فیلسوفان زمان خود بوده‌اند، چون با پرداختن به مباحثی عقلی و فکری و بحث کردن در مورد جوهر و عرض، مبانی فلسفی نوینی را در اذهان جامعه خود وارد کرده‌اند. اساسا باید دانست که مباحثی همانند معاد جسمانی و روحانی، مبدأ و معاد و... همگی از جنس مباحث فلسفی هستند و از همین روی تمام پیامبران با به چالش کشیدن مبانی عقلانی و اعتقادی زمانه خود، سعی در ایجاد جامعه توحیدی با استعانت از این قسم مباحث فلسفی کرده‌اند و آنها نیز به نوعی جزء فیلسوفان جامعه و زمانه خویش بوده‌اند.

انتهای پیام/










پرسش
چرا فلسفه سنتی اسلامی؛ مانند فیزیک قدیم ارسطویی، کیمیاگری و هیئت بطلمیوسی که جای خود را به فیزیک جدید نیوتنی و اینشتینی(علم شیمی جدید) و هیئت جدید کبلر و کبرنیک و گالیله داده‌اند جای خود را به فلسفه جدید غربی نداده و در کنار آن و در عرض آن به حیات خود ادامه می‌دهد. آیا این به دلیل نا آشنایی فیلسوفان سنتی اسلامی ما با فلسفه جدید غرب و یا احیاناً عدم درک آن نیست؟
پاسخ اجمالی
پذیرش هر مسئله علمی باید مبتنی بر دلیل باشد؛ بر این اساس اگر بطلان و نادرستی برخی از فرضیه‌های قدیم ثابت شد، نمی‌توان گفت تمام آن علوم و دانش‌ها باطل است. اما فلسفه اسلامی به دلیل اعتماد بر دلایل منطقی و عقلی در برابر هجوم فلسفه غرب نه تنها سر تسلیم فرود نیاورد، بلکه توانایی به چالش کشیدن فلسفه غرب را نیز دارد و فیلسوفان اسلامی با دقت تمام فلسفه غرب را مطالعه و بررسی و نقادی قرار دادند.
پاسخ تفصیلی
در مباحث علمی اساس و بنیان کار بر پژوهش و تحقیق است؛ یعنی پذیرش یا رد هر نظریه باید مستند به دلیل و استدلال باشد؛ بنابر این شخص محقق و اندیشمند هیچ وقت فرضیه یا نظریه‌ای را از روی تقلید از دیگران رد یا قبول نمی‌کند؛ چنان‌که بر اساس مد روز و خوش‌آیند اکثریت جامعه حرکت نمی‌کند. بر این اساس اگر بطلان و نادرستی بسیاری از فرضیه‌های قدیم ثابت شد، نمی‌توان گفت تمام علوم و دانش‌هایی که در زمان قدیم وجود داشت باید دور ریخته شود و همه آنها باطل شده است، بلکه می‌توان گفت دانش امروز در بسیاری از موارد بر اساس اصول و مبانی همان دانش‌های قدیم بنیان شده است؛ گر چه بسیاری از فرضیه‌های قدیمی جای خود را به فرضیه‌های جدید داده است؛ یک نمونه آن همین علم هیئت قدیم است که از آن نام برده شد. اساس علم هیئت بر اصول ریاضی و هندسه به ویژه هندسه فضایی است؛ یعنی محور و اساس بحث این دایره‌ها و مدارات است و به دنبال تحصیل نسبت‌های بین دایره‌ها و اندازه‌گیری آنها است. در علم هیئت جدید نیز کار اصلی همین است، بلکه دانشمندان قدیم به دلیل برخورداری از قدرت و قوت علمی، مسائلی را استخراج و استنباط می‌نمودند که دانشمندان جدید خود را محتاج تحقیقات اندیشمندان قدیم می‌بینند. شاهد این ادعا تلاش گسترده دانشگاه‌ها و مرکز تحقیقاتی غرب برای به دست آوردن کتاب‌های اندیشمندان اسلامی در زمینه‌های علم هیئت و ریاضی است.[1] نکته جالب این‌که حتی فرضیه زمین محوری که در هیئت بطلمیوس وجود داشت به تعبیر امروزی به عنوان یک «فرضیه ابزاری» مطرح بود، نه فرضیه واقع انگاری.
استاد حسن زاده آملی در توضیح این نکته می‌گوید: در علم هیئت منظور اصلی از افلاک، همان مدارات و دوائر است، ولی برای تسهیل در آموزش، افلاک مجسمه یعنی آسمان‌های جسمانی تصویر کرده‌اند.[2]
این دانشمندان در مقام سهولت تعلیم و اسناد حرکات کواکب به مبادی حرکات در حد احتیاج، افلاک مجسمه، را آن‌چنان تنظیم و ترتیب داده‌اند که با هیچ یک از قواعد فلسفی منافات نداشته باشد، و مثلاً خلاء لازم نیاید؛ به همین جهت در هیئت مجسمه، همۀ ثوابت را در یک فلک مجسم فرض کرده‌اند که در هیئت مجسمه کفایت می‌کند و برای عدم لزوم خلاء، جرم کوکب را در فلک چون نگین در انگشتری نشانده‌اند، و افلاک را گرد یکدیگر در آمده مانند لایه‌های پیاز چنان‌که در میان هیچ خالی نباشد.[3] ولی حکیمان به اشتباه، افلاک مجسمه را به معنای واقعی آن تلقی کردند و آسمان‌های جسمانی را تقبل نموده‌اند، و با ضمیمۀ آن به مسئله عِلوِ مطلق و سِفلِ مطلق و تمسک به محددالجهات، سخن از امتناع کون و فساد و خرق و التیام افلاک را پیش کشیدند که این امور همه باطل نادرست بود و ارتباطی به علم هیئت نداشت.[4]
در هر صورت همان‌گونه که اشاره کردیم رد و پذیرش هر مسئله علمی باید مبتنی بر دلیل باشد؛ به همین دلیل فلسفه اسلامی به دلیل قوت و اعتماد بر دلایل منطقی و عقلی در برابر هجوم فلسفه غرب نه تنها سر تسلیم فرود نیاورد، بلکه توانایی به چالش کشیدن فلسفه غرب را نیز دارد و فیلسوفان اسلامی با دقت فلسفه غرب را مطالعه و بررسی و مورد نقادی قرار داده‌اند. یکی از نمونه‌های آن «کتاب اصول فلسفه و روش رئالسیم» تألیف علامه طباطبائی و با پاورقی‌های استاد مطهری است. جالب این‌که با گذشت بیش از نیم قرن از تألیف این کتاب هنوز از سوی طرفداران فلسفه غرب که در کشور ما کم نیستند، پاسخی به مطالب این کتاب ارائه نداده‌اند و این سکوت سنگین 60ساله برای مدعیان فلسفه غرب بسیار شکننده است.
در پایان تذکر دو نکته ضروری است.
1. منظور از فلسفه غرب، فلسفه رایج و غالب در غرب است که دارای دو مشخصه و نشانه اساسی است: الف. نسبی بودن حقیقت. ب. انحصار ادراک بشر در حس؛ یعنی فقط علوم تجربی، دارای ارزش و اعتبار هستند و علومی که مستند به حس نباشند و از معقولات صرف بحث می‌کنند، ارزش و اعتبار ندارند؛ به همین جهت یکی از مشکلات فلسفه غرب این است که این فلسفه منتهی به شکاکیت می‌شود. به عبارت دیگر، ناخواسته با دست خود ریشه خود را قطع می‌کند.[5]
۲. هر اندیشه‌ای می‌تواند از نقاط مثبت و مفید نیز برخوردار باشد؛ در نتیجه در فلسفه غرب نیز نکات مفید و سودمند وجود دارد که باید از آن استفاده کرد.
________________________________________
[1]. استاد حسن زاده آملی که در زمینه ریاضی و هیئت قدیم تخصص دارند، در جلسات تدریس خاطرات فراوانی از دعوت از وی از سوی دانشگاه‌های معتبر فرانسه و ... برای تدریس در آن‌جا و نیز تلاش این دانشگاه‌ها برای تحصیل کتاب‌های دانشمندان اسلامی بیان می‌کرد. وی می‌گفت کشورهای غربی با تبلیغات خود ابتدا به مردم کشورهای اسلامی را به این باور رساندند که این علوم باطل شده است سپس تمام کتاب‌های اصیل در این زمینه را از کشور خارج کردند به تعبیر وی این کشور را جارو زدند.
[2] . ر. ک. حسن زاده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد