رد پای این جریان را میتوان از زمان مشروطه در بخشی از جریان سنتی یافت. در دوران معاصرمهدی نصیری، نویسنده «کتاب اسلام و تجدد» با تفسیر خاصی از قلمرو دین و اینکه انبیاء الهی برای امور دینی و دنیوی راهبرد انسان مبعوث شده اند و آنها معماران تمدن اند و با توقیفیت و الهی بودن علوم معاش، به نقد علوم جدید پرداخت.
وی بر این باور است که علوم و فنون منشاء وحیانی دارند از این رو وی با استاد مطهری که میگوید: رویکرد «بیکنی» به علم از یک نظر خدمت بسیار بزرگی به بشریت کرده، مخالفت میکند[1]. وی همچنین با نگارش کتابی با عنوان «فلسفه از منظر قرآن و روایات» هر نوع فلسفه ای را در مقابل شریعت معرفی میکند.
«ایستا» روستایی مانده در گذشته!
روستای ایستا واقع در شهرستان طالقان، شاید مرموزترین روستای ایران باشد، روستایی در خاک البرز که مردمانش در زمان توقف کردهاند. اینجا ایستا است؛ مرموزترین روستای ایران! جایی که هیچگونه امکانات دنیای جدید را نمیپذیرند و بدون آب لولهکشی، گاز، برق، درمانگاه، ماشین آلات، وسایل ارتباطی و ... زندگی میکنند. سکوت در همه جای آن حکمفرماست و کسی کاری به کار کسی ندارد. در کوچهها اثری از ردپای تکه آهنهایی که در شهر «خودرو» نامیده میشود نیست. مردمانی که چون تابلو نقاشی زندگی و آداب و رسوم گذشته را در عصر ارتباطات یدک میکشند! نه تنها شبها پای تلویزیون نمینشینند که به شبنشینی هم اعتقادی ندارند. عروسی و عزا ندارند و مراسمی چون جشن تولد، سالگرد ازدواج و... برای آنان معنا و مفهومی ندارد.
مهماننواز هستند به شرطی که احدی از زنان قصد ورود به روستای آنان را نداشته باشد. همانطور که تاکنون کسی از دنیای بیرون، زنان آنان را ندیده است. شناسنامه ندارند و جزو آمار جمعیت ایران به حساب نمیآیند و هیچگونه خدمات دولتی را دریافت نمیکنند.
مردم این روستا بازماندگان گروهی از پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی، فقیه مشهور دورة مشروطه هستند که با الهام از آرای تجددستیز او چنین زندگی را در زمانه تسلط مدرنیته سامان دادهاند. میرزا صادق مجتهد تبریزی از فقهایی بود که در هر دو حیطة نظر و عمل، بسیار بر طرد مطلق اندیشه تجدد و دستاوردهایش تأکید میکرد و تا پایان عمر بر عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن فتوا میداد.
اهالی روستای ایستا واقع در شرق طالقان اوقات شرعی نماز را با شاخصههای خود استخراج کرده و آغاز و پایان ماه مبارک رمضان را نیز با رؤیت خویش تعیین میکنند. آنان به رؤیای صادقه معتقدند و به شدت منتظر ظهور امام مهدی (عج) هستند. فرزندان آنها بعد از رسیدن به سن تکلیف مختارند که با آنان زندگی کنند یا به شهر تبریز بازگردند. هیچگونه فعالیت سیاسی و اجتماعی نداشته و باورهای خود را تبلیغ نمیکنند. کودکان آن روستا به سبک سنتی و مکتبخانهای با فراگیری دروسی مانند واجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید باسواد میشوند.
آنان به نحو اسرارآمیزی از مردم فاصله میگیرند و کمتر کسی را به خانه خود راه میدهند. از هر نوع مظاهر مدرنیته و تکنولوژی دوری میکنند و با این عزلت گزینی و انتخاب زندگی رهبانی، هالهای از شایعات و سخنان عجیب را در اطراف خود پراکندهاند.
اهالی بومی طالقان که به درستی نمیدانند اینان از کجا آمدهاند و چه مرام و مسلکی دارند، گاه آنان را اسماعیلی مذهب و زمانی دراویش ترک دنیا گفته قلمداد میکنند که در انتظار ظهور امام مهدی(عج) هستند.
خب بابت همین نا مسلمونای مسلموننماست که از مسلمونا حق توحش میگیرن