«وقتی نابغهای حقیقی در دنیا پیدا میشود میتوانید او را از این نشانه بشناسید: تمام ابلهان علیهش متحد میشوند.»
جاناتان سوئیفت (نویسنده سفرهای گالیور)
داستان انتشار اتحادیهی ابلهان نوشتهی جان کندی تول داستان غریبی است. جان کندی کتاب را در سی سالگی نوشت و بعد از اینکه هیچ ناشری زیر بار چاپ آن نرفت به زندگی خود پایان داد. مادرش یازده سال تلاش کرد تا بالاخره دانشگاه لوییزیانا راضی به انتشار کتاب شد. کتاب به محض انتشار غوغا به پا کرد و همان سال - 1981 - جایزه پولیتزر را ربود. شاید بتوان محبوبیت کتاب را با ناطور دشتسلینجر مقایسه کرد.
ایگنیشس جی رایلی، قهرمان داستان، یک متخصص قرون وسطا است که تمام دنیا را از دریچهی کتاب تسلای فلسفهی بوئتیوس، فیلسوف قرون وسطایی، می بیند. تمام زندگی اش فلسفه بافی است و انزجار از جامعهی آمریکا. او که یک دن کیشوت امروزی است، وادار می شود از خلوت خود بیرون بیاید و با جامعه ای که از آن متنفر است روبهرو شود و به شیوهی دیوانهوار خود با آن بستیزد. بسیاری از منتقدان،اتحادیه ابلهان را بزرگترین رمان کمدی قرن میدانند.
مطابق نظرسنجی تایم از نویسندگان آمریکایی در سال ۲۰۰۵، کتاب اتحادیه ابلهان یکی از کتابهای برتر ادبی امریکا در ۲۵ سال اخیر است و در کنار آثار نویسندگان برجستهای مثل تونی موریسون، جان آپدایک، کورمک مککارتی و فیلیپ راث قرار دارد!
شخصیت اصلی این کتاب یک چوان چاق، بیمار و در عین حال آرمانگرا و تحصیلکرده به نام ایگنیشس است که با مادر فقیرش زندگی میکند.
این جوان در زمان و مکانی که برایش مقدر شده نمیتواند زندگی کند، ظواهر پیرامونیاش آزارش میدهند و میکوشد با رفتارش این دنیای ناهماهنگ را مسخره کند، اما در این مسیر متحمل عذاب فراوان میشود و بیشعوری انسانهای اطرافش در تقابل با او، موقعیتهای کمکی پدید میآورد. در نهایت به این این وصله ناجور جامعه، برچسب دیوانگی میخورد و رابطهاش با مادرس سست میشود.
این پسر چاق بیمصرف سی و چند ساله، فوق لیسانس فلسفه قرون وسطی را دارد، او کاری به جز خوردن و خوابیدن و نوشتن اراجیفی که تصور میکند دنیا را تغییر میدهد، ندارد. اما مادر بعد از ورود با آشنایی با شخصیتهای مختلف کم کم به این نتیجه میرسد که پسرش اصلا چیزی ندارد که بشود به آن افتخار کرد، پس پسرش را وادار میکند که برای پیدا کردن شغلی و پول درآوردن از خانه به بیرون برود.
ورود به جامعه همان و دردسرها و دردسرسازیهای ایگنیشس همان، در برههای او سیاهان یک کارخانه در آستانه ورشکستگی را به شورش تشویق میکند و در زمانی دیگر نقش رئیس یک حزب ترقیخواه را بازی میکند، اما در نهایت هم جامعه و هم مادرش او را طرد میکنند.
ایگنیشس، خردی منحصر به فردی دارد که باعث میشود نتواند با واقعیتهای جامعه کنار بیاید، او یک آنارشیست تنبل از خانه بیرون انداخته شده است.
در این قالب، نویسنده بلاتکلیفی و حماقت یک جامعه را به تصویر میکشد، جامعهای که پوچ و جبرباور است و تنها کسی که در مقابل این روتین مقابله میکند، همین پسر چاق بیمصرف است، پسر باهوشی که امید به تغییر دارد و دوست ندارد برای «بودن»، تن به هر کاری بدهد.
در این مسیر او تنها یک یاور دارد: دختری که زمانی هم دانشگاهیاش بوده و عقایدی به رادیکالی او دارد، این دختر در پی نجات ایگنیشس برمیآید و نامههای این دو به هم خواندنی هستند.
اتحادیه ابلهان، طنز تلخی دارد، قهرمانان این کتاب، در نزد کتابخوانهای جایگاهی به مانند «اسکار» در طبل حلبی گونتر گراش یا «دن کیشوت» سروانتس دارد، بیگانههایی که در جامعه خود ساز مخالف را زدهاند.
اشتباه نکنید! ایگنیشس یک قهرمان اتوکشیده، متشخص و جنتلمن نیست، اما او در عین عدم ثبات و ملون بودن، تضادهای جامعه را به خوبی بارز میکند.
رمان اتحادیهی ابلهان توسط پیمان خاکسار به فارسی ترجمه شده و نشر چشمه آنرا منتشر کرده است.
منبع:
http://www.time.ir/
http://1pezeshk.com/archives/2012/12/a-confederacy-of-dunces.html
عالی بود. ممنونم که این کتاب ارزشمند را معرفی کردید. موفق باشید.
سلام عزیز به وبلاگ منم سر بزن ونظرتو راجع به تبادل لینک بگوhttp://twelfh-imam.blogfa.com