کتاب و فلسفه

کتاب و فلسفه

با این من مانده تا ابد ....
کتاب و فلسفه

کتاب و فلسفه

با این من مانده تا ابد ....

تفاوت تاویل و تفسیر قرآن

  

تفاوت تاویل و تفسیر قرآن  

 

براساس اختلافی که بین مفسران و صاحب‌نظران علوم قرآنی، در معنای تأویل و حقیقت تأویل قرآن وجود دارد، دیدگاههای مختلف و گوناگونی در فرق تفسیر و تأویل ابراز شده است.

 

گردآورنده : راضیه مجدی میا

 

الف. فرق واژه‌های تفسیر و تأویل
1.تفسیر از کلمه فسر اشتقاق یافته است که در همه معانی آن، نوعی آشکار کردن و رفع ابهام و پوشیدگی وجود دارد، ولی تأویل از کلمه «اُوْل» به معنای رجوع و بازگردیدن گرفته شده است.
2. همه معناهایی که برای تفسیر ذکر شده، از یک نوع است و در همه آنها گونه‌ای آشکار کردن و رفع خفا و ابهام وجود دارد، ولی برای تأویل سه دسته معانی ذکر شده که تنها یک دسته از آن معانی، مانند معنای تفسیر و یا قریب به‌ آن و از دو دسته دیگر، یک دسته معانی مصدری است که جامع همه آنها «بازگردانیدن» است و دسته دیگر، معانی وصفی است که جامع آنها «ما یؤول الیه الشیء» است؛ یعنی چیزی که شیئی (اعم از سخن و غیر سخن) به آن باز می‌گردد. این دو دسته با معنای اَول (ریشه اصلی تاویل) مناسب است و همان فرقی که بین معنای «اوْل» و «فسْر» وجود دارد، بین معنای تفسیر و این دو دسته معنای تأویل نیز وجود دارد.
3. استعمال واژه تفسیر، به معنای وصفی رایج و شایع نیست و لذا در معناهایی که اهل لغت برای تفسیر ذکر کرده‎اند، معنای وصفی به چشم نمی‎خورد جز اینکه از برخی نقل شده که تفسیر و تأویل در معنا مترادفند؛ ولی استعمال تأویل، به معنای وصفی رایج و شایع است، و هم در لغت معانی وصفی متعدّدی برای آن ذکر شده و هم در هفده موردی که در قرآن کریم استعمال شده ـ چنانکه گذشت ـ همه جا به معنای وصفی است.
ب. فرق تفسیر و تأویل قرآن براساس اختلافی که بین مفسران و صاحب‌نظران علوم قرآنی، در معنای تأویل و حقیقت تأویل قرآن وجود دارد، دیدگاههای مختلف و گوناگونی در فرق تفسیر و تأویل ابراز شده است.جمعی گفته‌اند: تفسیر و تأویل به یک معنا است. برخی تفسیر را اعم از تأویل دانسته‌اند و بیشتر صاحب نظران ـ تأویل را به طور کامل مغایر با تفسیر دانسته‌اند ـ نیز در بیان فرق این دو و تعیین حیطه هر یک اختلاف نظر دارند. به عنوان مثال، جمعی در عین اینکه هر دو را مربوط به معنا و مفاهیم الفاظ دانسته‌اند، تفسیر را به کشف مراد از لفظ مشکل یا شرح قصه‌ای مجمل و تعریف مدلول الفاظ غریب و تبیین اسباب نزول معنا کرده و تأویل را به تبیین معنای متشابه یا برگرداندن آیه از معنای ظاهر به معنای احتمالی موافق با کتاب و سنّت، یا بازگرداندن یکی از دو احتمال به معنای مطابق با ظاهر اختصاص داده‌اند و برخی تفسیر را ویژه معنای وضعی لفظ، و تأویل را تفسیر باطن لفظ دانسته‌اند. برخی تفسیر را صورت علمی )معنای ذهنی) کلام و تأویل را حقیقت خارجی (وجود «مخبربه» در خبر، و فعل مأمور و ترک محظور در امر و نهی) آن معرفی کرده‌اند و بعضی تأویل را خارج از حیطه مفاهیم الفاظ و مصادیق خارجی آن دانسته و آن را به حقیقت متعالیه قرآن در لوح محفوظ، که همه آیات کریمه مستند به آن است، تفسیر کرده‌اند.
بدیهی است تحقیق گسترده که نقد و بررسی دیدگاههای مختلفی که در مورد تفاوت تأویل و تفسیر وجود دارد، مجال بیشتری می طلبد که مناسب با وضع این نوشتار نیست.در اینجا به اجمال، به بیان فرق بین تفسیر و تأویل قرآن و تفکیک محدوده تفسیر قرآن از تأویل آن، تنها بر اساس تعریفی که مورد قبول ماست می‌پردازیم.
چنانکه گذشت، تفسیر قرآن، تبیین مفاد استعمالی آیات کریمه و آشکار نمودن مراد خدای متعال از آن، بر مبنای ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره‌ است. تأویل قرآن طبق آنچه از ظاهر آیات کریمه (آیاتی که در بر دارنده کاربرد تأویل در مورد قرآن کریم است) و روایات مربوط به آن استفاده گردید، آن قسم از معانی و مصادیق آیات کریمه است که جز خدای متعال و راسخان در علم (نبی اکرم «ص» و ائمه اطهار «ع») کسی آن را نمی‌داند و فهمیدن آن بر مبنای ادبیات عرب و اصول محاوره میسر نیست.
بر اساس این بیان، معارف قرآن کریم به دو بخش قسمت می‌شود: 1. معارفی که فهمیدن آن بر مبنای ادبیات عرب و اصول محاوره برای همگان میسر است، و در روایات از آن به «ظاهر قرآن » و «ظهْر قرآن» تعبیر شده است؛ 2. معارفی که بر مبنای ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره دانستن آن میسر نیست برای پی بردن به آن، راهی جز مراجعه به راسخان در علم وجود ندارد. و در روایات از آن به «باطن قرآن» و «بطن قرآن» یاد شده است. بخش «اوْل» در قلمرو تفسیر قرار می‌گیرد و بخش دوم محدوده تأویل است. 

 

در اینجا تنها به ذکر دو نمونه از تأویلات اشاره می کنیم که بیانگر آن است که تأویل آیات تنها شایسته مقام معصومان است:۱- از داود جصاص نقل شده که گفت: از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمود: «و علامات و بالنجم هم یهتدون» (نحل، آیه 16) ؛ نجم رسول خدا(ص) است و علامات ائمه(ع) اند (بحارالانوار، ج 16، ص 88).پیداست که حضرت معنای باطنی آیه را بیان فرموده اند؛ یعنی پیامبر ستاره ای است که مردم را در میان ظلمت و گمراهی ها به صراط الهی راهنمایی می کند؛ زیرا ظاهر آیه درباره ستاره ای است که در بیابان ها و دریاها راهنمای مردم در جهت یابی است و همین معنا در روایت دیگری بیان شده است. امام صادق(ع) از پدرش و او از پدرانش از علی(ع) نقل کرده است که پیامبر(ص) فرمودند: «و بالنجم هم یهتدون» ستاره جدی است؛ زیرا آن ستاره ای است که غروب نمی کند، بنای قبله بر آن است و به وسیله آن، اهل خشکی و دریا راهنمایی می شوند (همان، ج 84، ص 66.)
۲- حادثه پیروزی بنی اسرائیل بر فرعونیان و وراثت زمین که مورد نزول آیه شریفه زیر است: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان وجنودهما منهم ماکانوا یحذرون» (قصص، آیه 5 -6 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 54) مراد ظاهری ومورد نزول آیه همان است که در جریان مبارزه بنی اسرائیل با فرعون و هامان و لشکریان آنان، خداوند به امداد مؤمنان آمد و مستضعفان را نعمتی بزرگ عنایت کرد و با هلاکت فرعون و فرعونیان آنان را پیشوا و وارث سرزمین مصر قرار داد. اما در برخی از روایات در بیان تأویل آن آمده است که مراد از مستضعفان، آل محمد(ص) هستند که خداوند مهدی آنان را بعد از رنج و مشقتشان بر می انگیزد؛ آنان را عزیز می کند و دشمنانشان را خوار می گرداند (بحارالانوار، ج 51، ص 54). در روایات دیگری تصریح شده است که تنزیل این آیه درباره بنی اسرائیل است و تأویل آن درباره ماست (همان، ج 53، ص 26)

منابع:روش شناسی تفسیر قران- علی اکبر بابایی
و تفسیر المیزان جلد3
 

نظرات 2 + ارسال نظر
گمنام سه‌شنبه 16 خرداد 1391 ساعت 15:33

ممنونم از کار قشنگتون.خیلی با این اطلاعات کمکم کردید

sasan جمعه 27 آذر 1394 ساعت 23:52 http://moeinkeshavarz.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد