کتاب و فلسفه

کتاب و فلسفه

با این من مانده تا ابد ....
کتاب و فلسفه

کتاب و فلسفه

با این من مانده تا ابد ....

اعتقاد به تناسخ در دین اسلام

 

 

آیاتی دالّ بر مسخ شدن اقوام گناهکار به صورت بوزینه * و خوک وجود دارد (  بقره : 65؛ ا 

 عراف 166 

 

 

 آیا این موراد می تواند نشانه های قرآنی بر مساله تناسخ باشد ؟  

 

  

فاطمه محمدی
شهریور ۹٠
 
تعلّق گرفتن روح آدمی بعد از مرگ، به کالبد انسانی دیگر را در اصطلاح حکما "نسخ"می گویند و هر گاه روح آدمی پس از مرگ تعلّق به کالبد حیوانی دیگر، بگیرد آن را "مسخ"گویندو چنان چه به جسم نباتی تعلق بگیرد آن را "فسخ" گویند و اگر به جسم معدنی از قبیل سنگ و ... تعلق بگیرد آنرا"رسخ"گویند.
عقیده به تناسخ ابتدا از سرزمین اسرار آمیز هند و ادیان باستانی آنجا از قبیل آیین ودایی، برهمنی، جینی و هندو ریشه گرفته و در آیین بودا به حد نهایی کمال خود رسیده و کم کم وارد فلسفه و مسائل علمی دیگر ادیان شده است. همچنین برخی شیعیان معروف به غُلات نیز به آن اعتقاد دارند و آن را با رجعت یکی می‌دانند.
در آیین بودا خبری از بهشت و جهنم ، پاداش و جزا ، حساب و کتابی در آخرت نخواهد بود . هر چه هست مربوط به این عالم است تنها نتیجه ای که نیکوکاری و شقاوت دارد این است که افراد زشت کاربرای آنکه ثمرات تلخ زشت کرداری خود را بچشند بایستی برای مدت نسبتاً زیادی گرفتار رنج وجود بوده و به سیر تناسخی خود ادامه دهند تا پس از تصفیه و تکمیل، از رنج وجود خلاصی جسته و به نیروانا بپیوندند.
ولی افراد نیکوکار و وارسته از علائق زندگی به محض اینکه مردند به عدمستان و جهان نیستی که پایان وجود است ، می پیوندند و از رنج هستی خلاص می شوند.
 
فرض تناسخ به تمامی با اعتقادات دینی سنّت ابراهیمی ، بخصوص معاد اخروی ، مغایرت دارد. آنچه در قرآن و احادیث در باره سرنوشت انسان پس ازمرگ آمده ، مؤید این معناست که روح پس از مرگ به نحوی باقی می ماند تا در روز قیامت که خدا دوباره جسم را زنده می کند به پاداش و کیفر اعمال خود برسد. در قرآن واژة تناسخ یا واژه ای مترادف با آن نیامده است ، اما آیاتی دالّ بر مسخ شدن اقوام گناهکار به صورت بوزینه * و خوک وجود دارد که بعضی معتقدان به تناسخ به آنها متوسل شده اند ( رجوع کنید به بقره : 65؛ اعراف : 166؛ برای تفصیل رجوع کنید به علم الهدی ، 1405ـ1410، ج 1، ص 350ـ354).
در احادیث و روایات شیعی به عقاید اهل تناسخ اشاره شده و اعتقاد به آن بشدت محکوم شده است (برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه ، 1404، ج 1، ص 218؛ همو، 1414، ص 63؛ احمد طبرسی ، ج 2، ص 344ـ345؛ حرّعاملی ، 1416، ج 28، ص 341؛ همو، 1376 ش ، ج 1، ص 259ـ261؛ مجلسی ، ج 4، ص 320ـ 321، ج 10، ص 176ـ177، ج 25، ص 136، 273). حدیثِ مشهور «مَن دانَ/ قال بالتناسخ فهو کافر» (هر که به تناسخ گراید کافر است ) از این جمله است .
 
۱. اگر وضع فعلی هرکس حاصل کارهای گذشتة اوست و افراد برحسب اعمال خود به درجات پایینتر یا بالاتر می روند، در مورد عالیترین درجة خیر و پایینترین درجة شر این مشکل پیش می آید که امکان فرا رفتن یا فرود آمدن سلب می شود.
٢. هر فعلی در نظر معتقدان به تناسخ جزایی دارد. حال باید دید سلسلة افعال و جزاها آغازی دارد یا نه . اگر سلسله بدون آغاز باشد دور پیش می آید که محال است ، اما اگر آغازی داشته باشد این آغاز باید فعل باشد نه جزا، زیرا جزا به فعل دیگری مرتبط می گردد و این باز منتهی به دور می شود ( نهایة الاقدام ، ص 395).
٣. دلیل دیگر، سخن علاءالدولة سمنانی است که پس از ذکر دلیلی کلامی ( رجوع کنید به ص 222ـ223) در تکمیل آن می گوید نفوس کامل به بدن دنیوی تعلق دوباره نمی یابند، زیرا شایسته نیست که پس از حصول کمال ، نفس سیر قهقرایی در پیش گیرد. کمال نامتناهی نیست و افقِ اعلایی دارد که نفس با رسیدن به آن سیر استکمال را به پایان می رساند. در این صورت نفسی کامل ، مثلاً نفس پیامبر اسلام ، که در همین بدن دنیوی به کمال رسیده است نمی تواند به نقصان باز گردد و وارد بدنی دیگر شود (همان ، ص 223ـ224).
۴. ملاصدرا بر اساس نظریة حرکت جوهری ، نحوة ایجاد و بقای نفس را به گونه ای تعریف می کند که تناسخ مطلقاً ناممکن می شود. طبق این نظریه ، نفس در ابتدای حدوث خود، امری بالقوه است دارای حرکت ذاتی جوهری . بدن نیز چنین است . بین نفس و بدن یک ترکیب اتحادی طبیعی وجود دارد که موجب می شود هر دو باهم از قوه به فعل برسند. درجات قوه و فعل در هر نفس به ازای درجات قوه و فعل در بدن خاص آن است . همة نفوس در مدت حیات جسمانی خود از قوه به فعل می رسند و برحسب اعمال نیک یا بد خود، نوعی تحصل و فعلیت در وجوبِ وجود می یابند، چه این تحصل و فعلیت در نیکبختی باشد چه در بدبختی . بنابراین ، وقتی نفس بالفعل شد محال است که بار دیگر در حد قوة محض شود، همانطور که محال است حیوان پس از بلوغ به نطفه باز گردد. حرکت جوهری به قسر یا به طبع ، به اراده یا به اتفاق ، بازگشت پذیر نیست . حال اگر نفسِ تناسخ یافته ای به بدنی تعلق بگیرد، چه آن بدن در حالت جنینی باشد چه غیر آن ، لازم می آید که نفس در مرتبة فعل و بدن در مرتبة قوه باشد. این امر محال است چون ترکیب نفس و بدن ، ترکیبی اتحادی و طبیعی است ، در حالی که بین دو امری که یکی بالقوه و دیگری بالفعل باشد، ترکیب طبیعی محال است (1337 ش ، سفر چهارم ، ج 2، ص 2ـ3). ملاصدرا (1337 ش ، سفر چهارم ، ج 2، ص 3).

 
رجعت که به معنای بازگشت نفوس مفارق به ابدان دنیوی خود پیش از قیامت می‌باشد ارتباطی با تناسخ باطل ندارد چرا که رجعت سخن از تعلق مجدد روح به بدن خود میکند بعد از قطع‌علاقه، و باید بدانیم که ارتباط نفس با بدن عبارت است از قوت وجود و غلبه و چیرگی او بر بدن و مرگ به معنای عدم اعمال این برتری است نه نفی آن و واضح است که هرگاه نفس ، توجهش را به بدن معطوف سازد متنعی برای حیات مجدد او در همین عالم ماده نخواهد بود و از طرف دیگر دلائل فراوان نقلی بعد از اثبات امکان رجعت وقوع آنرا حتمی می‌سازد.

نظرات 3 + ارسال نظر
farhad چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 02:36

سلام خسته نباشید
تناسخ به معنی تحریف شده بیان میشه ولی در اسلام معنی رجعت رو داره که چند تا فرق با هم دارن که یکیش هم تکذیب بهشت وجهنم است
چند تا سوال داشتم اگر تناسخ حقیقی با معنایی که رجعت دارد رو رد کنید چه جوابی برای این سوال ها دارید
1- چرا بعضیها در سن کودکی میمیرند - به بهشت میرن یا جهنم - اگر به بهشت برن خدا عدالت رو رعایت کرده
2-چرا یکی توخانواده ثروتمند و با ایمان وبا موقعیت اجتماعی بالا به دنیا میاد و دیگری در میان خانواده های فقیر و در بسیاری جاها بی ایمان ودزدوقاتل آیا این دو به صورت یکسان مورد آزمایش قرار گرفتند
3-تاچند سال پیش اخبار خبر از قومی در آفریقا داد که لخت و مثل حیوانات زندگی میکردن و حرف زدن بلد نبودن -- اونا چی به بهشت میرن یا جهنم
4-چرا بعضی ها کور به دنیا میان و یا معلول ذهنی (دیوانه) یا هرنوع معلولیتی - اینا چی به بهشت میرن یا جهنم
5- چرا گفته شده که دین اسلام کاملترین دین هستش و چرا از اول سایر دینها کامل نبوده
آیا به این معنی نیست که انسان کم کم باید به کمال برسه وبا 1 بار زندگی کامل نمیشه ..
6- چرا خدا اول هر سوره تاکید بر بخشندگی و مهربانی خودش داره در حالی که این همه بدبختی درد و رنج وعذاب تو این دنیا هست - که بعضیها اینارو میبینن ومیگن خدا خوابیده و نمیبینه ---
این آیه رو بخونید (سوره یونس آیه44)
7-شهر ها وخانواده هایی تودنیا هست که اگه دنبال خلاف نری کشته میشی
8-چرا در بسیاری از آیه های قران از ( بازگشت کافران ) به دوزخ صحبت میشه - آیا کافران یا مجرمان الان دردوزخ هستند که اگر اصلاح نشن دوباره بازگردانده میشن به دوزخ - شاید باشن واگه بازگردانده بشن به دوزخ زمین همان دوزخ نیست و بازگشتها
همان زنگی ها دوباره وما مکافات اعمالمون رو به طرق خاص پس نمیدیم - دنیا دار مکافاته همین نیست - (162 آل عمران ) -( 73 توبه ) - ( 28و29 ابراهیم ) (55و56 ص) ( 6 نبآ ) (15 حدید )
9 - معنی این آیه ها وتفسیرشون چیه -- (69 اسرا ) (55 طه) ( 54 عنکبوت ) ( 5و6 تکاثر ) (27و 28 انعام ) (70و71 مریم ) (41 اعراف ) ( 12 آل عمران )(13 حدید) (سوره یونس آیه44) (66 حج)
10 -چرا در قسمتی از دعای روز اول رجب گفته میشه که --خداوندا همانا پناه میبرم به توازاینکه از فرمان تو در زمان مرگ نیز عدول کنم وپناه میبرم به تواز بازگشت به قبر ها
11- چرا در آیه 28 بقره میگه که : بودید مردگانی پس زنده کردیم شما را سپس می میراند شما را سپس زنده میکند شما را سپس به سوی او بر میگردید
12- در ضمن شما با سیر قهقرایی در هیپنوتیزم میتونید زندگی گدشته خودتون رو ببینید ---

سلام
سعی می کنم تا جایی که می توانم جواب این سوالها را در این وبلاگ بدهم
اما اگر خودتون هم جوابی داشتید خوشحال می شم ببینم .
با تشکر

Pharmd839 پنج‌شنبه 5 بهمن 1391 ساعت 04:54 http://Good info

Hello! fdgadac interesting fdgadac site! I'm really like it! Very, very fdgadac good!

عاطفه یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 15:50

سلام.
ممنونم.
ازوبلاگ های دیگه قشنگ تر توضیح دادی.

ممنون از اظهار لطف شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد